۳ مطلب در تیر ۱۳۹۸ ثبت شده است

دو قدم مانده

به نام خدا

تازه وقتی به دو قدمی مرگ میرسی

‌می‌فهمی حیات چه نعمت بزرگی بود

نفس کشیدن

دیدن

رنگ‌ها

همه موجودات

حتی مورچه‌های دانه کش

چه جلوه‌ای بودند از آن عظیم عزیر

وقتی به مرگ نزدیک می‌شوی

تازه می‌فهمی چقدر زمان داشتی

چقدر فرصت بود

برای خوب بودن با دیگران

برای خوب خواستن برای همه

حتی برای خودت

و تو همه اینها را از دست داده‌ای

زمزمه می‌کنی

دمی

فرصتی

زمان کوتاهی برای

خوب بودن به من بدهید

اما این درخواست هرگز پاسخ داده نمی‌شود

تو مانده‌ای

یا خودت و تمام بدی‌هایت

همین...

موافقین ۰ مخالفین ۰

حب دنیا

به نام خدا

می دانم این دلمردگی

این ناخوشی

سر کیف نبودن و بدخلقی

از حب دنیا است

اللهم اخرجنی من قلبی حب الدنیا...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

یوم الحسرت

به نام خدا

اگر دقت بیشتری کرده بودم

اگر بیشتر فکر می کردم

اگر بی حوصلگی به خرج نمی دادم

اگر...

ولی این اگرها هیچ فایده ای ندارد

زمان از دست رفته و حسرت کشنده ای برایم به جای مانده

دنیا را می توان با این حسرتهای ریز و درشت سپری کرد

نشست و برای خود هزار اگر ساخت

اما امان از روزی که بزرگترین حسرت را با خود دارد

روزی که نامش با حسرت عجین شده است... 

موافقین ۰ مخالفین ۰